السلام علیک یا حسن بن علی .
شهید لطفی نیاسر هر وقت به اسم امام حسن مجتبی می رسید سراسر وجودش گریه می شد .
وقتی روضه ها به کوچه های بنی هاشم می رسید ، از خود بی خود می شد و صورتش برافروخته می شد و رگ غیرتش باد می کرد .
خواهر شهید مهدی لطفی می گفت یه روز رسیدم خونه بابا و دیدم چشم های مهدی پر از اشک شده و بغضی تو گلوش هست .
گفتم چی شده مهدی !؟
گفت امروز پسره سقط شده ام رو بهم دادن .
منم رفتم دفنش کردم .
میخواستم اسمشو محمد حسن بزارم .
شهید لطفی به واسطه ارادتش به سبط اکبر می خواست اسم فرزندش رو از نام مبارک ایشون بگیره ، ولی یک بار که به ماموریت برون مرزی رفته بود و چند روزی نتونسته بود به خانواده خبر بده و خانواده از حال ایشون بی خبر بودند و به واسطه شدت استرس .
فرزندش رو از دست داد .
ولی عزم و ارادش برای رسیدن به هدف رو نه .
خاطره از خواهر شهید لطفی
شهید راه نابودی اسرائیل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
درباره این سایت